کیاوشکیاوش، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

کیاوش

شما قدم رنج فرمودین

1390/6/31 9:00
274 بازدید
اشتراک گذاری

همراه مامان بزرگ و دوتا خاله جونا و دوتا عمه ها(که یکیشون خودمم!) به اضافه ی بابای بی طاقتت پشت در اتاق عمل منتظر اومدنت ایستادیم..

همین که از اومدنت صحیح و سالم با خبر میشیم،قلبامون آرامش می گیره بماند که واسه مامانی یکم دردسر ساختی و اومدی...از خود راضیاما خوش اومدی

بابایی رو صدا میزنن که بیادو شما رو تحویل بگیره! بارو بندیل و عمه و خاله و خلاصه کل دنیارو میزاره و فقط میاد پی شما!بغل

وقتی بابایی رو میبینیمش که از توی سالنی که ورود ما بهش ممنوع داره با عجله میاد یکم هول و ولا میاد سراغمون...نزدیکمون که رسید با عجله گفت: لباس لباس. لباس واسش آوردین دیگه؟بدین به من!

توی بیمارستان واسه همه ی کوچولوهای مثل تو لباسهای مخصوص دارن،چرا بابایی اومده سراغ لباس؟

قضیه از این قراره که شما بلندتر از استانداردهای اونها هستین! بله آقا! من شخصا دور شما بگردم که اینهمه بلند و کشیده تشریف دارین ماچماچبغلماچماچ

وقتی بابایت اینو گفت قند تو دل همه ما آب شد

هنوز نیومده ما عاشقت شدیم رفت!!!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کیاوش می باشد